نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





بیچاره خدا...

 

من...

دعا میکنم...

تو را داشته باشم...

تو...

دعا میکنی...

دیگر نباشم...

بیچاره خدا...


[+] نوشته شده توسط الهه در 17:41 | |







غیرت و حسادت و عشق

در مردها :

حسی هست که اسمشو میذارن " غیرت "

و به همون حس در خانمها میگن " حسادت "

اما من به هر دوشون میگم " عشق "

چون

تا عاشق نباشی :

نه غیرتی میشی نه حسود!!!!! 


[+] نوشته شده توسط الهه در 18:9 | |







کمی دلگیرم

 

با دوری ات کنار آمده ام....

با خیالت خوشبخت و خندان زندگی میکنم....

فقط همین که....

مردم دیوانه صدایم میکنند....

کمی دلگیرم...


[+] نوشته شده توسط الهه در 14:14 | |







چقدر خوبه...

چقدر خوبه یکی باشه بغلت کنه....

سرتو بذاری روی سینش آرومت کنه....

عطر دستاش موهاتو نوازش کنه...

چقدر خوبه...

چقدر خوبه که آروم دم گوشت بگه...

غصه نخوری ها....

من کنارتم....


[+] نوشته شده توسط الهه در 13:50 | |







بی خیال...


تمام نیمکت های پارک دو نفره اند

بیخیال...

به درخت تکیه میدهم....


[+] نوشته شده توسط الهه در 13:37 | |







قطار


خسته شدم از این شهر....

چمدانم را بسته ام برای رفتن منتظر قطار هستم...

اما نه در ایستگاه....

روی ریل نشسته ام....


[+] نوشته شده توسط الهه در 13:30 | |







بابا

دختری سه ساله بود که پدرش آسمانی شد....

دانشگاه که قبول شد همه گفتند : با  سهمیه قبول شده!!!

اما هیچ وقت نفهمیدند....

کلاس اول وقتی خواستند به او یاد بدهند که بنویسد بابا...

یک هفته در تب سوخت.....!


[+] نوشته شده توسط الهه در 15:25 | |







تماشا

 

گاهی دوست دارم فقط بنشینم  به سیگارم نگاه کنم ....

بدون پک زدن.....

ببینم چطور سیگارم میسوزد....

شاید آخر فهمیدم چه لذتی میبری از تماشای سوختن من....

شاید قانع شدم!


[+] نوشته شده توسط الهه در 15:19 | |







چرا؟؟؟

 خدایا....

من دلم را صابون زدم به عشق او....

پس چرا چشمانم میسوزد....


[+] نوشته شده توسط الهه در 18:45 | |







التماس

 یه دوست دارم هایی هم هست...

میدونی دروغه ها....

ولی قلبت واسه باورش به عقلت التماس میکنه...!!!!


[+] نوشته شده توسط الهه در 17:46 | |







روزهای نفسگیر...

 تازه حکمت بازی های کودکانه را میفهمم

" زووووووو "

تمرین این روزهای نفسگیر است !!!!!!!


[+] نوشته شده توسط الهه در 17:27 | |







خدایا ممنون...ولی...

خدایا ممنون که مرا در حد ایوب میبینی ....

ولی تمامش کن !

دیگر بریده ام ...


[+] نوشته شده توسط الهه در 17:18 | |







تاب

 

خیلی وقت است که بی تابم...

دلم تاب میخواهد و یک هل محکم...

که دلم هری بریزد پایین....

هر چه در خودش تلنبار کرده را...


[+] نوشته شده توسط الهه در 17:0 | |







راست میگفت...

 

 

 گفت : پای رفتن ندارم....

راست میگفت....

با سر رفت....


[+] نوشته شده توسط الهه در 15:6 | |







بی معرفت

 

بعد از مدت ها دیدمش!

دستامو گرفت و گفت:چقدر دستات تغییر کرده...

خودمو کنترل کردم و فقط لبخندی زدم...

تو دلم گریه کردم و در گوشی گفتم:

بی معرفت! دستای من تغییر نکرده...

دستات به دستای اون عادت کرده...


[+] نوشته شده توسط الهه در 15:2 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد